اولین کلمه
تو عکس بالاتازه از خواب بیدار شدی فدات بشم حسابی مریض شدی و حالت خوب نیست
الان هم خونه مامان جون و باباجونی این چند روزه نزدیک بود اتاقمو سیل ببره!!!! از بس حالت بهم میخورد خاله جون یه آمپول ضد تهوع هم دکتر نوشته بود برات که دیروز زدی
عزیزم بر خلاف همه بچه ها به جای مامان و بابا اولین کلمه ای که گفتی آیدا بود می گفتی آددا ای دخمل خودشیفته
الان چهار تا کلمه یادگرفتی و میگی (اِده= بده) (اَف=رفت) (آیـــدا=آیدا) (ماما=مامان) البته مامان رو فقط تو گریه هات میگی!!
قربونت برم که تا دوربین میبینی میخندی
چشمات خمار شده خدایا این جوجوی مارو زودی خوبش کن
تولدت نزدیکه باورم نمیشه که یه سال گذشت انگار همین دیروز بود که با بابایی و خاله نگار اومدیم بیمارستان دنبال مامانی و تو نازگلم
این برس برات کوچیکه بذار یه بزرگترشو بدم خدمتتون
این عکس هم تازه به دنیا اومدی جوجوی من